مطمئن بودم که اگر بخواهم روزی روزگاری درباره کتاب بالینیام بنویسم، حتما و حتما و حتما هیس در صدر لیست قرار میگیرد. هیس برای من فقط یک داستان نیست، خودم را لابهلای خط به خط داستان حس میکنم؛ وقتی «جهانشاه» عزیز حرف میزند یا اسم «مجید» میآید؛ وقتی سرتیزک را میکشد: «مثل رانندههای شرکت واحد بلند و کشیده گفتم: نبود؟ گفت: برو و رگ گردنش را زدم. آرام گفت: آخ! و خون با سرعت از گردنش دوید توی کاسه گل مرغی. سرتیزک هنوز بالای سرش بود...»
نه! من سادیسم ندارم. کاتب داستان هم ندارد لابد. هیس لایهای از وجود هر کسی از ماست که گاه بیرون میزند؛ هرچه قدر که فرهیخته و جنتلمن و آقامنش باشیم، خشونت را نمیتوانیم حذف کنیم از زندگیهامان. یک روز، یک جایی بالاخره میزند بیرون این زور ماسیده در بازو و فریاد خفه شده در گلو؛ یا میشود سیلی به کسی یا داد بر سر کسی یا... یا سرتیزک جهانشاه.
هیس، هم مائده دارد، هم وصف و هم تجلی. راحت راحت و بیتعارف که بخواهم بگویم در عین خشونت و خون و خونریزی در داستان، حس میکنی جایی از روحت غلغلک شده و انسانتر شدهای یا حداقل انسانیتر فکر میکنی. اینکه میگویم مائده دارد منظورم همین حس است. وصف هم که داستان تمام داستان است؛ وصف انسانهای بیچاره، مانده و رانده و ندانم کار. تجلیاش میشود: «... بی آنکه بخواهم زدم زیر آواز. و بعد قطره اشکی را دیدم که افتاد روی کاغذ اسمها. نمیخواستم به روی خودم بیاورم اما نشد. بغضم ترکید. نشستم زارزار گریه کردم...»
خب! هیس کتاب بالینی من است و احتمالا حق دارم که چنین جانشیفته دربارهاش بنویسم. جای نقد هم اگر دارد اینجا نیست. من این کتاب را دوست دارم و پیشنهادش میکنم به کسانی که کمی اهل هیجان اند. هیس خواندن کار سختیست اما از آن سختیها که شیرینی تهش بدجور میچسبد.
اطلاعات کتاب: هیس... سال 78 و توسط انتشارات ققنوس منتشر شد. دور جدید فعالیتهای ققنوس تازه آغاز شده بود و هیس از اولین محصولات این دور جدید بود. برای همین هم به عطف یا پشت جلد که نگاه بکنید، «داستان ایرانی 2» را خواهید دید. سال 78، درست میانههای بهار اصلاحات بود و در این بهار هم ادبیات رونقی داشت و هم سینما و هم روزنامهنگاری. سال 79، هیس جایزه کتاب سال منتقدان و روزنامهنگاران را از آن خود کرد و نام محمدرضا کاتب بر سر زبانها افتاد.
از کاتب قبلتر چند رمان نوجوان و بعدتر رمانهای پستی و وقت تقصیر (انتشارات نیلوفر) و آفتابپرست نازنین (نشر هیلا) چاپ شد. کاتب از نویسندگان حلقه مسجد الجواد است؛ جایی که بچه مذهبیهای علاقهمند به ادبیات، تمرین داستاننویسی و داستانخوانی داشتند.
هیس تا سال 88، 4 بار تجدید چاپ شده و قیمتش از 1800 تومان به 4500 رسیده بود. از 88 تا 94 هم 4 بار دیگر تجدید چاپ شده تا بشود یکی از پرفروشترینهای ادبیات داستانی سالهای اخیر.
نویسنده: محمدرضا کاتب
ناشر: ققنوس
نوبت چاپ: هشتم، 1394
شابک: 9-205-311-964-978
قطع: رقعی
قیمت: 288 صفحه، 16000 تومان
- ۰ نظر
- ۲۵ شهریور ۹۵ ، ۰۵:۰۲